یادداشت | خجالت بکش از خجالتکشیدن
به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، «خجالت نکش»، اولین محصول کارگردانیِ فیلمنامهنویس خوشسابقه، خوشفکر و کاربلد سینمای ایران، رضا مقصودی و دهمین اثر بلند سینمایی او، به عنوان فیلمنامهنویس است و یکی از دو فیلم ژانر کمدی در سیوششمین جشنواره فیلم فجر بود که توانست از میان سه اثر کارگردان فیلماولی این دوره از جشنواره، سیمرغ بلورین نگاه نو (بهترین فیلم اول) را برای کارگردانش به ارمغان آورد. فیلم درباره زنوشوهر (صنم و قنبر) پابهسنگذاشتهای است که بچهدار میشوند ولی از ترس آبرو، تلاش میکنند تا این موضوع را از اهالی روستای محل زندگی خود پنهان کنند.
فیلمنامهی خجالتنکش برخلاف بسیاری از فیلمنماهای خودکمدیپندار، از داستانی ساختارمند، اصولی و مشخص بهرهمند است و با رعایت قواعد داستان خطی، از نقطهای مشخص آغاز شده و با فرازونشیبهای دراماتیک نقطه اوج را میسازد و در نهایت به نقطهای مشخص و منطقی میرساند. این حداقل توقعی است که از داستان یک فیلم باید انتظار داشت. این الگوی مشخص هرچند میتواند دارای نقاط ضعفی جزئی باشد، اما زیربنای یک اثر جذاب و سرگرمکننده را برای مخاطب فراهم میآورد. در این میان، آنچه بیش از ساختارهای فُرمی و فنی، توجه نگاههای راهبردی و فرهنگی را به خجالتنکش جلب میکند، سوژهای است که این فیلم حول محور آن میچرخد.
خجالتنکش، بیانی توصیفی-توصیهای از یکی از راهبردیترین سیاستهای دو دهه نظام جمهوری اسلامی است. سیاست کنترل جمعیت. سیاستی که مقام معظم رهبری در مهرماه91 به صراحت به مسیر غلط آن و لزوم طلب عفو الهی اشاره کردند و فرمودند: «یکی از خطاهائی که در اواسط دهه هفتاد انجام شد، ادامه سیاست کنترل جمعیت بود که این اشتباه باید جبران شود؛ زیرا نسل جوان عامل اصلی پیش روندگی کشور است. البته اجرای سیاست کنترل جمعیت در اوائل دهه هفتاد کار صحیحی بود، اما ادامه آن از اواسط دهه هفتاد اشتباه بود و مسئولین کشور و از جمله رهبری در این اشتباه سهیم هستند و باید از خداوند طلب عفو کنند.»
در دورانی که سینمای کمدی پر است از فیلمفارسیهای زرد، و سرمایهگذاران سود خود را در حمایت از فیلمهای زیرشانهتخممرغی میبینند و قدرت ریسک سرمایهگذاری روی محصولات فرهنگی اصیل را ندارند، اینکه فیلمی این موضوع حساس را دستمایهی یک اثر کمدی قرار دهد، نشان از جسارت بالا و دغدغهی سازندگان دارد. خصوصا هنگامیکه فیلم -مانند خجالتنکش- در ورطهی هزل نمیافتد و بیانی شیوا، منطقی و سازنده از مسئله ارائه میدهد.
خجالتنکش در مرحلهی اول، بیانی توصیفی از مسئلهی سیاست کنترل جمعیت دارد. در این مرحله، فیلم به زیبایی اثر سیاستهای کلان مملکتی را در بدنهی مردم نشان میدهد و بیان میکند که سیاستهای مسئولین، چه اثراتی روی تصمیمات و زندگی مردم میتواند داشته باشد. قنبر (با بازی و گریم زیبا و قابلتوجه احمدمهرانفر) و همسرش صنم (با بازی تحسینبرانگیز شنبم مقدمی) در روستایی زندگی میکنند و سه پسر دارند ولی عاشق این هستند دختری هم داشته باشند تا گریهکن تابوتشان باشد. قنبر در اوایل دهههفتاد در قهوهخانه نشسته که اخبار اعلام میکند برای کمک به مملکت باید از فرزندآوری جلوگیری کرد. همانجاست که قنبر به فکر فرو میرود و تصمیم میگیرد به مملکت کمک کند! او بدون مشورت با صنم، به درمانگاه میرود و با جعبهای شیرینی خبر کارش را به صنم میدهد. صنم ناراحت و گریان میشود. قنبر در برابر ناراحتی صنم تاکید میکند که تو چرا به فکر مملکت نیستی و فقط به خودت فکر میکنی؟ صنم اما آرزوی دختر داشتنش را دل میخشکاند.
فیلم به دهه هشتاد میپرد. اینبار قنبر سخنرانی رئیسجمهور وقت را از تلویزیون میشنود که بیواسطه از مردم یک منطقه میخواهد برای شهرشدنشان باید جمعیتشان را افزایش دهند و از آنها زمان میخواهد که تا کی فلان تعداد نفر را تامین میکنید!؟ و در نهایت با شعار «ما میتوانیم» رویکرد جدید را تثبیت میکند. قنبر باز به فکر فرو میرود. او و صنم الان سنوسالی دارند و از بزرگان روستایشان محسوب میشوند. قنبر مامیتوانیمگویان، باز هم بدون مشورت با صنم زمینش را میفروشد تا خودش را عمل کند. اینبار صنم بعد از بارداری تعجببرانگیزش، خبر را از قنبر میشنود. او که اینبار هم شدیدا ناراحت است و آبروی خود را در خطر میبیند، باز هم از قنبر میشنود که چرا به فکر مملکت نیستی و اینکه «مامیتوانیم»! در آخرین سکانس فیلم نیز که به اوایل دهه نود میرسد، اهالی به قنبر خبر میدهند که رئیسجمهور جدید آمده برای سخنرانی. او با صنم خداحافظی میکند تا در سخنرانی رئیسجمهور حاضر شود و بهقولخودش «کسب تکلیف کند»!
ویژگی خجالتنکش آن است که صرفا در مرحلهی توصیف و روایت توقف نمیکند، بلکه توصیه و حرف برای گفتن دارد. مزیت مهم خجالتنکش آن است که در عقیده خود مستحکم است و با اعتقاد حرف میزند. خجالتنکش برخلاف بسیاری از فیلمهایی که موضوعات فرهنگی را دستمایهی خود قرار میدهند، نسبت به سوژهی خود(فرزندآوری) منفعل نیست و از خارجگود به مسئله نمینگرد. بلکه پیام و حرفی شفاف درباره مسئله دارد و این پیام را در تاروپود گرههای فیلم و افتوخیزها منتقل کرده و در عین حال مرداب شعاریبودن نمیافتد.
صنم از اینکه مردم بفهمند بچهدار شده خجالت میکشد. با قنبر تصمیم میگیرند داستانی سر هم کنند و بچه را سر راهی جلوه دهند. صنم که ابتدا بچه را دردسر میداند و روی خوشی نشان نمیدهد، بعد از تولد مخفیانهاش، نگاهی به او میاندازد و با این نگاه، محبت مادری در قلبش موج میزد، اما موقعیت بغل کردن او را پیدا نمیکند. دقیقا از همین لحظه است که حوادث دومینووار یکیپسازدیگری رخ میدهند و بچه از صنم دور میافتد. هرچه صنم یکقدم به نوزاد نزدیک میشود، حادثهای جدید، فاصلهای جدید میسازد و او دلواپسی و نگرانی مادرانهاش بیشتر میشود. این حوادث هرچند کنشهایی در اندازهی یک اثرفاخر منتقدپسند سینمایی نیستند، اما ریتم فیلم را حفظ میکنند و برای مخاطب مردمی جذاباند.
فیلم بهزیبایی، پیام خودش را به عنوان راهحل بازشدن کلاف پیچیدهشده مسئله ارائه میدهد. صنم که لحظهبهلحظه از نوزادش دورتر میشود، به صرافت میافتد و در واگویهای با خدا، به اشتباهش اعتراف میکند که نعمت خدا را کفران کرده و پس زده و اینکه نه از این نعمت، بلکه از خجالتکشیدنش باید خجالت بکشد. دقیقا گره فیلم زمانی باز میشود که صنم در جمع اهالی به این اشتباهش اعتراف میکند و با افتخار میگوید که فرزند برای اوست. بلافاصله بعد از این اعتراف است که نوزادش را -که یکی از اهالی پیدا کرده و به پلیس سپرده- به دستش میدهند و او مادرانه در آغوشش میگیرد.
در کنار این پیام طلایی، خجالتنکش درد خانوادههای نسل جدید را هم بیان میکند. فیلم با روایت موازی و مقایسهای از زندگی صنم و قنبر(بهعنوان خانوادهای از نسل قبل) و زندگی بهرام و احمد، فرزندان قنبر و صنم که تشکیل خانواده دادهاند و در شهر زندگی خوب و مناسبی دارند، به نسل جدید تشر میزند. نسل جدید مشکلات نسل قبل را ندارد، اما زیر بار مسئولیت فرزند نمیرود و ابراز بیحوصلگی میکند. خجالتنکش، این بیحوصلگی و بیفرزندی را نه فقط بهعنوان محرومیت اختیاری از یکنعمت الهی، بلکه نوعی کفران نعمت معرفی میکند که در واقع خداوند به خاطر این بیحوصلگی آنها را محروم کرده و لذت واقعی را نخواهند چشید.
خجالتنکش کمدی اجتماعی موفق مردمی است و با فروش 4.5 میلیادی توانست و توانسته مخاطبان را به خود جلب کند. این نشان میدهد میتوان هم کمدی ساخت و هم فروش مناسب به دست آورد و هم محصول خوب فرهنگی تولید کرد و زیبا، شفاف، مستحکم و بااعتقاد حرف خود را زد؛ ساده و صریح، حتی در عنوان فیلم: «خجالت نکش»!/۹۱۸/ی۷۰۲/س
حجت الاسلام علی ابراهیمپور، پژوهشگر و مبلغ دینی